بیداری اسلامی - صاعقه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صاعقه

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

 آیات ، یکی از آیات الهی بود که همچون صاعقه بر سر رژیم کافر آل خلیفه فرود آمد            

"عیسی بن حمد آل خلیفه" چندین سیلی به صورت "آیات القرمزی" زده و وی را مورد فحاشی قرار داد. پس از آن این دختر جوان را به بخش دیگری از کاخ منتقل کرده و 6 نیروی امنیتی وی را مورد تجاوز جنسی قرار دادند.دلم شکست


 علت بازداشت این دختر جوان شیعه، خواندن شعر علیه رژیم آل سعود در میدان "اللولوء" پیش از تخریب آن بوده اما نیروهای امنیتی رژیم بحرین با چند روز تأخیر به سراغ این دختر جوان رفته و وی را بازداشت کردند.

 اخبار موثق از درون کاخ پادشاه بحرین  حاکی از آن است که دو روز پیش "آیات القرمزی" را نزد "عیسی بن حمد آل خلیفه" برده تا او را در مقابل دیدگان وی مورد شکنجه و تحقیر قرار دهند. 

این جریان در حالی فاش شد که طی چند روز گذشته خانواده این دختر جوان هیچ خبری از وی نداشتند لذا چندین بار به فرماندهی پلیس مراجعه کرده و ناپدید شدن دختر خود را اطلاع دادند اما پلیس بحرین اعلام کرد که هیچ کاری از دستش بر نمی آید.

گفتنی است روز گذشته در تماس تلفنی یک فرد ناشناس، خانواده این دختر 20 ساله اطلاع یافتند که وی در یکی از بیمارستان های بحرین بستری است. پس از مراجعه خانواده به بیمارستان متوجه شدند که به دلیل شکنجه بسیار زیاد، او در حال حاضر در کما به سر می برد و پزشکان پس از معاینه او متوجه شده بودند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.

 وی در دانشکده تربیت معلم تحصیل می کند و با لهجه محلی بحرینی شعر می سراید و از شهرت قابل توجهی در کشور برخوردار است. وی در چند ماه اخیر فعالیت گسترده ای در میدان "اللولوء" داشته و پیش از ربوده شدن توسط نیروهای امنیتی، چندین بار تهدید شده بود.

قابل ذکر است پدر وی نیز از شعرای نسبت سرشناس بحرین به شمار می رود و در دهه های 90 قرن گذشته میلادی به دلیل اشعاری که علیه رژیم "آل خلیفه" سروده بود، چندین بار بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفت.

اف بر این دنیا که در آن ناموس شیعه امان ندارد

و فاسد ترین ها و فاجر ترین ها

راست راست راه می روند

با صد تا محافظ

یاد گل گفته های مولا افتادم "‌خلخال از پای زنی... " اگر دق کند ..."

چرا ما دق نمی کنیم؟‌

"آیات القرمزی" ای دختر شیعه

ای شاعره ی آزاد

نفسم می گیرد وقتی می بینم

تو را محاصره کرده اند و ...

آنوقت ما در گیر برنامه های طنز هستیم

که مبادا روح لطیفمان لکه بردارد

دانشگاهیانمان که میان "‌ایسم " ها گیر کرده اند

و حوزوی هایمان هم میان " زید و عمر"

نمی دانم...

حتما به قول سید مرتضی زمان ما را با خود برده است...

اف بر این زندگی

که رگهای شهادت در آن خشک شده

و ما لنگ ثروت بیشتریم و

لپتاپ و تبلت و خانه و ...

ولی من یادم نمی رود که

اقا روح الله گفت همه چیز ما فدای اسلام...

"آیات القرمزی"

ای مجروح شیعه

تو زخم هزار و سیصد و اندی سال غربت علی را به صورتت

و بر تن نحیفت داری...

اف بر مسلمانی ما اگر تو را فراموش کنیم

نفسم می گیرد

نه برای تو

که برای بی تفاوتی خودمان

که دیگر از اخبار بحرین و ... خسته شده ایم

و بهتر است سیمای جمهوری اسلامی مان پول هایش را خرج همایش هایی مثل بچه های دیروز کند - که نمی دانم دلیل تجلیل از قشری خاص که کم هم از دنیا ندارند چیست- کسی دنبال این حرفها نیست

اما من یادم نمی رود که ناله ی غربت علی از حنجره ی نحیف تو در میدان لؤلؤ منامه خواب آل خلیفه ملعون را برآشفت

و جسارت آل خلیفه دل من را...

نوشته شده در چهارشنبه 89/12/18ساعت 9:36 صبح توسط نظرات ( ) |


Design By : Pichak